فینگیلی ها

💙ℂ𝕙𝕚𝕜𝕪𝕠💙 · 16:02 1400/03/21

به قلم بلوم

تعوری کاترین کمی هم بلوم

از زبان دختر امواج ( B)

وقتی که صحبت سان استار تمام می شود می گویم : همه به بچه هایشان سه ماهه هستند دیگر ؟ همه به نشانه ی تعید سر تکان می دهند می گویم : پس سان برو شیر خشک و دستمال مرطوب و پشک بچه بگیر . مرینت می گوید : نیازی نیست من گرفتم اما به اندازه ی سال بچه ام گرفته احالا فکر کنم زود تر تمام شود . می گویم : ای بی نزاکت منابع محیط زیست تمام شد . می گود : خب همینطور دارد گرون می شود تازه الا هم که اینا شد برای هفت تا بچه . می گویم والا منکه بچه ام را دو سالگی از شیر مگیرم . سان می گوید : این بنده خدا اصراف نکرده که برای یک سال بچش گرفته . با نگاهم می گویم : حرف نباشه که کاترین جان یک نگاه بدتری کرد که می گویم : باشه باشه . 

شب که تازه مروارید را خواباندم این سان داد می زند : فهمیدم فهمیدم . مروارید و بچش بیدار می شوند . می گویم دی وا نه دیوانه . می گوید خب مهم بود. می گویم باز چی مهمه ؟ 

سان : اسم بچم را می گذارم سان 

من : تو خودت سانی بچت را هم می خواهی بکنی سان ؟!

سان : نه اسم خودم را می کنم ریتی .

من : ریتی

سان یا ریتی : آره دیگه 

من : فکر نکنم کاترین از این حرفت استقبالی بکند ها .

مروارید : اوٱٱأأأ 

من : عزیزأأأأم .

سان یا ریتی : نگران نباش فردا بعدش بهش می گویم

من : قبل از اینکه بشی سان یادته اسمت سامن بود .

سان یا ریتی : آره خیلی مسخره بود رفتم عوضش کردم .

سان جدید : أإإإإإ

من _: اما باید با خواهر بزرگت مشورت کنی 

سان یا ریتی :فقط یک سال ازم بزرگتره دیگه 

من : باشه ولی خواهر بزرگته 

مروارید : اواوأأأأأأ

سان یا ریتی : تو همیشه بین من و بقیه فرق می زاری 

من : اینقدر بچه نباش من بین هیچکس فرقی نمی زارم این اخلاق بچه گانه ات را کنار بگذار ناسلامتی مادر یک بچه و خاله ی‌ شیش تا بچه اگر حرفی بزنم به خاطر اینه که می خواهم تو یک خانم خوب باشی و بقیه دوست داشته باشن

صبح که ما داشتیم آموزش بچه داری می دیدیم از فیلم های بچگی خودمان در باز می شود و سان یعنی ریتی از در می پرد تو و می گوید سلااااام با اجازه ی مامان بابا از این به بعد این جانب ریتی سنپای هستم . بیییب الا کاترین می کشت با این ترز گفتن هنوز نپریده تو عین دیوانه ها خبری که همینطوری به خاطرش دعوا راه می افتد را می دهی اون نکشت من می کشمت